۸/۰۷/۱۳۸۲

حس بازگشت تو

این روزا یه حسی همیشه بهم میگه تو بر میگردی
احساس میکنم باز هم میرسه اون روزی که باز تورو داشته باشم
میاد روزی که غمهام تموم بشه ... خوشیها آغازی دوباره پیدا کنند
میاد لحظه ای که باز تورو جلوی روی خودم ببینم.. در آغوشم جای دهمت و غرق در بوسه ات کنم
باز هم میآد اون لحظه ای که دیگه چشمهام بارونی نشه
غم دوری نباشه و ایم بگیم توی خلوتهامون خاموشی بسه
چقدر غم چقدر غصه تا کی ماتم؟ روزی برمیگردی و تموم میشه همه غصه ها و غم
ولی اگه این حسم دروغ باشه... اگه کاخ آرزوهام با خاک یکسان شوند... اگه تو نیایی ... اگه من بی تو بمونم ... آه... نمیتونم باور کنم که تو نیستی... از پیشم رفتی ولی توی قلبم هستی... قلبم گواهی میده که تو هنوز سر قرارمون هستی... وجود فیزیکی چیزی نیست عزیزم قلبت باشه همین بسه... برگرد عزیزم که اگه برنگردی...