کنم هرشب دعايی کز دلم بيرون رود مهرت ولی آهسته ميگويم الهی بی اثر باشد...
در فراقت چه تلخانه گريستم بي تو هر دم را من چگونه زيستم بي تو دمي را من دم نياوردم در فراقت سوختم اما دم بر نياوردم از دوريت من هر آن سوختم زخمهايم را باغمت دوختم هر گلي بينم با ياد تو بويم در كدامين گلستان من تو را جويم