۶/۰۶/۱۳۸۲

سلام دوستان عزيز
با عرض معذرت از اينكه دير نظرها رو چك كردم...
خدمت نازنين خانم عزيز كه سوالي عرض نموده بودند
بگويم كه بنده با هيچكسي بي وفايي نكرده ام و كسي
هم كه نوشته ام از بنده دلگير است... كسي نيست جز
مسافركوچولوي عزيز كه براي بنده مانند يك خواهر بزرگ
و عزيز ميمانند.... و صدالبته ايشان به بزرگواري خود، اين
حقير را عفو نموده و از موهبت دوستي و خواهري خويش
محروم ننمودند......
و در مورد كسي كه پرسيده بودند دل بنده اسير عشق
اوست بايد بگويم::: حق گفتن يا نگفتن محفوظ است و
حق شنيدن نيز فقط براي خواهر گلم همچنان محفوظ تر
گزارش روزنامه اطلاعات بين الملل از مهرانه

از تهران تا کرج، برای رسيدن به خانه مهرانه، دختری که زير دستگاه اکسيژن نفسهايش را می شمارد، راه زيادی نيست اما برای خودش، همه راهها، حتی کوتاه ترين اش از تختخواب تا حمام، چه راه درازی است؟

مهرانه قائمی 19 سال دارد. از کوچکی به بيماری سی.اف مبتلا بوده و تنها راه علاجش، پيوند ريه است که آنهم فقط در پاريس شدنی است. از تهران تا پاريس هم راه زياد است، و هم گران؛ به اندازه 250 هزار يورو که چيزی معادل 250 ميليون تومان می شود. زياد است يا کم؟؟! نمی دانم. بستگی دارد به اينکه مثل پدر مهرانه، راننده تاکسی باشی و ظهرهای گرم تابستان، خسته و کلافه، عرق بريزی و از هر مسافر 50، 100، 200 تومان کرايه بگيری، و وقتی به خانه برمی گردی، ندانی که يک مشت اسکناس مچاله را به زنت بدهی برای هزار و يک خرج زندگی، يا برای داروهای گران قيمت دخترت؟! يا اينکه نه، پدر مهرانه نيستی؛ برج سازی هستی که کوچک ترين اعداد زندگی ات، ميليارد است و همه راهها برايت کوتاه؟

مهرانه را در خانه استجاريشان ملاقات می کنم. زير دستگاه اکسيژن، روحيه بالايی دارد. هراس از مرگ تو چشمهای اميدوارش نيست. می گويد که مدرسه نرفته اما درسش را در خانه تمام کرده است و آرزو دارد که به دانشگاه برود. نمی تواند از خانه خارج شود چون هم به دستگاه سنگين اکسيژن وصل است و هم اينکه ريه هايش تحمل آلودگی هوا را ندارد و خيلی زود عفونت می کند. می گويد که به نقاشی علاقه زيادی دارد و روزهای بلندتابستان را با کشيدن نقاشی های شاد و رنگارنگ، قابل تحمل می کند.

مهرانه با مهربانی به همه سوالاتم جواب می دهد، اما وقتی تک سرفه های خشک و مکرر به سراغش می آيد، ديگر توان حرف زدن ندارد...مادر حرفهايش را تکميل می کند:

تا به حال دو بار زندگی مان را به خاطر مهرانه فروخته ايم...هزينه دارو و درمان دخترم خيلی زياد است؛ هرچند کميته امداد و بقيه جاها همکاری زيادی با ما می کنند؛ با اينهمه هزينه مهرانه بالاست. هر روز که می گذرد، حالش وخيم تر می شود. بايد هر چه زودتر به فرانسه اعزام شود ا ما با اين درآمد کمی که شوهرم از مسافرکشی دارد، اين کار اصلاً برای ما مقدور نيست...



اين خلاصه ای بود از قصه تلخ مهرانه...سختی هايی که او در تمام عمر نوزده ساله اش کشيده، خيلی بيش از اين حرفهاست...مهرانه يعنی دختر معصومی که کودکی نکرده، نوجوانی را از دست داده اما برای جوانی اش آرزوها دارد و چشم اميد، بعد از خدای مهربان، به همه هموطنان نيکوکاری دوخته که می توانند زندگی اش را و جوانی وآروزها و اميدواری هايش را به او بازگردانند...

شماره حساب 705727 بانک ملی، شعبه آموزش و پرورش کرج، کدبانک2631 به نام مهرانه قائمی

شماره حساب ارزی: حساب پس انداز قرض الحسنه 114061، شعبه چهارراه طالقانی کرج، کد 4180، کد سوئيفت: BSIRIRTHTAK، به نام مهرانه قائمی

مهرانه چشم به راه کمکهای شماست... تا دير نشده

۵/۲۷/۱۳۸۲

.: براي تو مينويسم :.

من براي تو مينويسم...
براي تويي كه تنهايي هايم پر از ياد توست...
براي تويي كه قلبم منزلگه عـشـق توست...
براي تويي كه احساسم از آن وجود نازنين توست...
براي تويي كه تمام هستي ام در عشق تو غرق شد...
براي تويي كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است...
براي تويي كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردي...
براي تويي كه وجودم بي ارزشم را محو وجود نازنين خود كردي...
براي تويي كه هر لحضه دوري ات برايم مثل يك قرن است....
براي تويي كه سكـوتت سخت ترين شكنجه من است....
براي تويي كه قـلبـت پاك است...
براي تويي كه در عشق، قلبت چه بي باك است...
براي تويي كه عشـقت معناي بودنم بود...
براي تويي كه غمهایـت معناي سوختنم بود...
هميشه چشم به راه تو خواهم ماند... اميدوارم اين انتظار
هيچگاه به پايان نرسد و من تا ابد با اين انتظار بمانم و اين انتظار
مرا تا وقتي كه جسدم را در گورستان به تن خاك ميسپارند همراهي
كند...... و تو با هركه ميخواهيلإ خوشبخت گردي و قلب شكسته مرا با
ديدن خوشـبختي تو آرامشي حاصل گردد...

از دوست عزيزم كه به خاطر من حقير و بي ارزشلإ آزرده خاطر گشته اند
معذرت ميخواهم.... اميدوارم تا اين دوست عزيز اين حقير را بخشيده
و موهبت دوستي خويش را از بنده دريغ ندارند........................
آرزومند آرزوهاي شما...
منصور بي لياقت...

۵/۲۱/۱۳۸۲

سكوت.... سكوت .... سكوت و سكوت...!!!!
همه جا را سكوت فرا گرفته و من بر خلاف هميشه كه
عاشق اين سكوت بودم، امروز دلم از سكوت گرفته!!! دلـم هواي
حرفهاي قشنگ تورو كرده.... وقتي به لحظات با تـــو بـودن مي انديشم
قلبم جاني دوباره ميگيرد... براي لحظاتي، هرچند اندك به اوج قله هاي
خوشحالي ميرسم اما..... پس از چند لحظه دلم ميگيرد... براي دوري ات... براي
عشقت... براي وجودت... ولي وقتي به خود ميگويم، تو بااينكه از من دوري
ميتوني حتي بهتر از قبل طعم شيرين خوشحالي رو بچشي، دوباره از خوشي
سرمست ميگردم
اميدوارم باهركه باشی خوشبخت باشي
* شبها بدون تو چه تاريك است و چه غم انگيز...
هيچ ستاره اي به ديدنم نمي آيد و هيچ عاشقي بدون
وجود نازنين تو به ديدار معشوقش نميره.....
نازنينم برگرد كه منتظر لحظه وصالم...

۵/۱۹/۱۳۸۲

*ميگويند قلب انسان مثل شيشه نازك است
اما من قبول ندارم
به نظر من دروغ ميگويند
ميگووييد چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
ببينين... وقتي يه شيشيه ميشكنه
صداش تا حتي چند فرسنگ اونورتر هم ميره ولي
ولي وقتي يه قلب ميشكنه حتي كسي كه سرش روي
سينه ات باشه هم صداشو نميشنوه
قلب نازكتر از شيشه است

قلب فرياد ميزنه ولي.. خيلي بي صدا
حاظره بشكنه ولي.... از يارش نشه جدا

قلب حرف ميزنه ولي كسي صداشو نميشنوه
هوار ميكشه ولي.... كسي دردشو نميفهمه

خدا هيچ قلبي رو نشكنه
هـركي
كه نوشته هاي
.بلاگو نميبينه......... توي قسمت نظر دهي بگه...

۵/۱۷/۱۳۸۲

* چه كنم اي دل كه قبر عشقم اينجاست!!!
* به كجا روم كه اكنون آرامگه قلبم اينجاست...



* چه زيبا گفت، استاد بزرگ ( جناب صادق هدايت*
* فرمودند : در زندگي زخمهايي هستند كه مثل خوره روح آدمي را آهسته در انزوا ميخورد و*
* ميتراشد. *
* اين دردها را نميشود به كسي اظهار كرد چون عموما عادت دارند كه اين دردهاي باور*
* نكردني را جزو اتفاقات و پيش آمدهاي نادر و عجيب بشمارند و اگر كسي بگويد يا بنويسد *
* مردم بر سبيل عقايد جاري و عقايد خودشان سعي ميكنند آنرا با لبخند شكاك و تمسخرآميز تلقي*
* بكنند. *
* چه سخته بي تو زيستن...
در اين بي كسي رهايم مكن...


بچه ها يه سري به بزنين
قلب من براي اوست
قلب تو براي من
من ميميرم براي او اما
قلب او با ديگريست...

۵/۱۶/۱۳۸۲

چه بي صدا ميگريم....
چگونه در سكوت ميشكنم...
تو اينگونه تركم ميكني و من....
بي صداتر از آن ميميرم...
گر با تو نباشم دعايم به همراهت باد...
با هركه باشي خوش باشي...
بدان كه كسي هم به خاطر غم تو دنيا را ترك كرد...
گر خواستي روزي بر خاك او فاحه اي بر زبانت جاري ساز...