۸/۰۹/۱۳۸۲

مسیحا

غمهایت را به من بده مسیحا که من جام دردم
خوشیها را بگیر که دیگر برایم معنایی ندارند
روزی می آیی و روزگار غم به انتها میرسد
خوشی را باز هم میتوان احساس کرد

چقدر گفتم نرو مسیحا .... خداحافظی کردی...
غمها رابه من سپردی... ز خود بیگانه ام کردی...
کجایی تا من لحظه ای در آغوشت بگیرم... ببوسمت و آرام جانم شوی

غمها را فراموش کنم و وجودم را در عشقت گم کنم
بی هدف میزیستم، هدف زندگی ام شدی
با غم بیگانهبودم ... با رفتنت غم من شدی
اکنون من با خوشیهابیگانه ام برگرد و خوشی من شو

۸/۰۷/۱۳۸۲

حس بازگشت تو

این روزا یه حسی همیشه بهم میگه تو بر میگردی
احساس میکنم باز هم میرسه اون روزی که باز تورو داشته باشم
میاد روزی که غمهام تموم بشه ... خوشیها آغازی دوباره پیدا کنند
میاد لحظه ای که باز تورو جلوی روی خودم ببینم.. در آغوشم جای دهمت و غرق در بوسه ات کنم
باز هم میآد اون لحظه ای که دیگه چشمهام بارونی نشه
غم دوری نباشه و ایم بگیم توی خلوتهامون خاموشی بسه
چقدر غم چقدر غصه تا کی ماتم؟ روزی برمیگردی و تموم میشه همه غصه ها و غم
ولی اگه این حسم دروغ باشه... اگه کاخ آرزوهام با خاک یکسان شوند... اگه تو نیایی ... اگه من بی تو بمونم ... آه... نمیتونم باور کنم که تو نیستی... از پیشم رفتی ولی توی قلبم هستی... قلبم گواهی میده که تو هنوز سر قرارمون هستی... وجود فیزیکی چیزی نیست عزیزم قلبت باشه همین بسه... برگرد عزیزم که اگه برنگردی...

۸/۰۱/۱۳۸۲

دلم گرفته

نمیدونم چه بنویسم خیلی دلم گرفته باز مثل همیشه شاید هم یه کم بیشتر
از لحظه ای که رفتی وجود منو با خودت بردی فقط پاره ای از اون وجود پیش من موند که اونم تقدیم کردم به همدمی که توی اون لحظه های سخت همیشه منو توی آغوش حرفهایش به آرامش میرساند هرچند آرامشی لحظه ای امروز همدمم منو تنها گذاشته دیگه به کی تکیه کنم؟؟؟ دیگه به امید چی زندگی کنم؟ زندگی چیست جز دیدن چهره یار بودن در کنار همدم و غمخوار همدم من رفت ز پیشم یار ترکم کرد من آن بدبخت درویشم دلریشم بخت مرا از آغوش خود رهانید عشق مرا ز خود دور کرد قلبم اسیر او شد احساسم با تو درماند تنها قطره وجودی که داشتم را تقدیم به همدردم نمودم آن قطره نیز چندی بیش دیام نیاورد و تمام شد اکنون من مردم مرده ای متحرک مرده ای که جز قلبی اسیر یک مشت تنهایی یک عالم آرزو یک غرور شکسته چند قطره اشک قلب چیزی ندارد به امید بازگشت هردوی شما عزیزترینانم

۷/۲۶/۱۳۸۲

چه زود گذشت چند لحظه با تو بودن اما چه دیر میگذره لحظه های تنهایی
یه شب توی خوابم دیدمت از اون به بعد هرشب به امید دیداری دوباره با تو چشمانم را بر هم میگذارم
اما انگار دیگر تو مرا لایق دیدار حتی در خواب هم نمیدانی... دیگر در کوچه پس کوچه های رویاها
هم تورا نمی یابم دیگر حتی نمیتوانم صدای زیبای قدمهایت را در عالم رویایم بشنوم تنها جاهایی کــــه
هر روز تورت بیشتر از قبل احساس میکنم یکی اطاقک تاریک قلبم است و دیگری باغ زیبای خاطرات
جای خالیت هر روز بیش از پیش در میخانه عاشقان خالیست... جامت را کنار گذاشته ام مهربانم تا
لحظه ای که باز گردی...

کاش باز میگشتی ای مهربون چرا با من اینگونه کردی نا مهربون؟
هرچه را میشکنی تو بشکن دیگه قلب دیانه مرا چرا؟! لااقل این یکی را نشکن
مینشینم به انتظارت تا همیشه دیگه بدون تو زندگی هم زندگی نمیشه...

۷/۲۴/۱۳۸۲

چه زود گذشت شبهای پر ستاره
چه زود سر رسید تاریکی
چه زود طی کردم فاصله بین خوشبختی و بدبختی را
چه زود گذشتم از کوچه پس کوچه های زیبای عشق عبور کردم و چه زود پیمودم پله های سیاه بختی را...
چه دیر تورا یافتم و چه زود از دست دادمت
چه بی اراده به تو دل بستم و چه بی خبر ترکم کردی
چه بی صدا به زندگی ام آمدی و چه با غوغا رفتی....
اما صدای نازنینت هنوز طنین انداز گوشم... هنوز آرامش بخش قلبم است***
همیشه منتظر لحظه ای خواهم ماند تا بتوانم بار دیگر وجود نازنینت را در مقابل خود بیابم....

۷/۲۲/۱۳۸۲

خمار چشمان زیبایت مرا دیوانه کرد
به دور شمع وجودت همچو پروانه کرد...
میگردم به دورت همچو کودکی به گرد مادر
کجایی ای زیباترین دلبر؟؟؟؟؟

امشب تولدته ولی من نمیتونم حتی یک تولدت مبارک خشک و خالی هم تقدیم به تو کنم.... چه دیر اومدی و چه زود رفتی عزیزم...
هرچند میدونم اینجا نمیآیی ولی باز هم بهت میگم... عزیزم تولدت مبارک... تا همیشه چشم به راهت میمانم گر خواستی عمر بی ارزش مرا هم بگیر تا چند بهاری دیگر قلبها را در شادی تولدت شاد کنی... عزیزم تولدت مبارک....

۷/۲۰/۱۳۸۲

سلام دوستان...
امروز خیلی حالم گرفته س اومدم رو نت که یکی از بهترین دوستانم رو دیدم رو لاینه به این عزیز مسج دادم ولی خوب جواب نمیداد گفتم شاید از من دلخوره ولی بعدش فهمیدم مشکل چیز دیگریست! یکی از فامیلهای این عزیزمون دار فانی رو وداع گفتند که بنده از این امر خیلی متاثر شدم. بنده به نوبه خود، از طرف خود و تمام دوستانم خصوصا دوستان عزیزم در جارچی به تمامی بازماندگان این عزیز تسلیت عرض نموده و امیدوارم خداوند به ایشون و خانواده اون مرحوم صبر عنایت بفرمایند. شما نیز میتوانید برای عرض تسلیت به برادر مرحوم از آی دی یاهو مسنجر این عزیز استفاده نمایید. ( به صورت آنلاین یا آفلاین فرقی نمیکند).


۷/۱۴/۱۳۸۲

نميدانم چه بگويم تا حرف دلم باشد... نميدانم چه بگويم كه در شان تو باشد.... خسته از اين همه گلايه ام.... امروز نميخواهم گلايه كنم... نميخواهم شكايت كنم نميخواهم از تو بد بگويم نميخواهم حرفي بزنم كه دور از شان تو باشد يا درد دلي گويم كه حرفهاي يك ديوانه باشد.... من ديوا نه ام ديوانه عشق ديوانه تو ديوانه وجودت ديوانه چشمان نازت ديوانه قلب پاكت...... ديوانه شبهاي پر از اندوه ديوانه غمهاي قلب ديوانه عشقت ديوانه لحظه هاي با تو بودن ديوانه دوري تو ديوانه...
الآن كه نيستي يه همدمي دارم كه منو تنهام نميذاره... دوسش دارم خيلي زياد اونم ميگه كه دوسم داره... خدا كنه تا آخر بموني همدم من...........

۷/۱۲/۱۳۸۲

نميدونم الآن كجايي نميدونم چكار داري ميكني... نميدونم از اون روز به بعد اصلا براي حتي يك ثانيه هم به ياد من افتادي يا نه؟؟؟ نميدونم الآن با كي هستي.... فقط از خدا ميخوام سرت روي هر شونه اي كه باشه اون براي تو بمونه... خدا هيچوقت اونو از تو نگيره نميدونم هنوز اون حرفايي كه بهت ميزدم يادت موند يا نه... اون التماسي كه چشمام هميشه براي ديدنت داشتن... انتظاري كه هيچوقت به زبونم نياوردمش... اون عشقي كه وقتي اقرار كردم ديگه تو نموندي... اون احساس پاكي كه فقط موقع با تو بودن تو وجودم احساس ميكردم... اون عشقي كه فقط براي تو بود... احساسي كه فقط براي تو داشتم... اون حس غريبي كه در اوج غربت آشنا بود.... اون دردي كه در اوج شدت لذت بخش بود.... تورو دوست دارم... به ياد گريه هاي شبانه ام ... به ياد حرفهاي عاشقانه ات هرشب را به روز و هر روز ره به شب ميدوزم به اميد ديدارت همچنان بر سر جويبار تند زمانه نشسته ام تا شايد يكي از خاطراتي را كه فراموش كرده اي در اين ميان بيابم....
هركجا كه هستي با هركه باشي.... دعاي من به همراهت باشه... تا هميشه.... سلامت باشي و خوشبخت...