۵/۲۷/۱۳۸۲

.: براي تو مينويسم :.

من براي تو مينويسم...
براي تويي كه تنهايي هايم پر از ياد توست...
براي تويي كه قلبم منزلگه عـشـق توست...
براي تويي كه احساسم از آن وجود نازنين توست...
براي تويي كه تمام هستي ام در عشق تو غرق شد...
براي تويي كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است...
براي تويي كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردي...
براي تويي كه وجودم بي ارزشم را محو وجود نازنين خود كردي...
براي تويي كه هر لحضه دوري ات برايم مثل يك قرن است....
براي تويي كه سكـوتت سخت ترين شكنجه من است....
براي تويي كه قـلبـت پاك است...
براي تويي كه در عشق، قلبت چه بي باك است...
براي تويي كه عشـقت معناي بودنم بود...
براي تويي كه غمهایـت معناي سوختنم بود...
هميشه چشم به راه تو خواهم ماند... اميدوارم اين انتظار
هيچگاه به پايان نرسد و من تا ابد با اين انتظار بمانم و اين انتظار
مرا تا وقتي كه جسدم را در گورستان به تن خاك ميسپارند همراهي
كند...... و تو با هركه ميخواهيلإ خوشبخت گردي و قلب شكسته مرا با
ديدن خوشـبختي تو آرامشي حاصل گردد...

از دوست عزيزم كه به خاطر من حقير و بي ارزشلإ آزرده خاطر گشته اند
معذرت ميخواهم.... اميدوارم تا اين دوست عزيز اين حقير را بخشيده
و موهبت دوستي خويش را از بنده دريغ ندارند........................
آرزومند آرزوهاي شما...
منصور بي لياقت...